با اتولش هر سحر از کوچه ها می گذرد «مش صفر» از کوچه ها گاز دهد،بوق زند باز هم می گذرد مثل خر از کوچه ها گرچه بیفتد به دس اندازها ! باز درآرد پدر از کوچه ها می زند از بس به درختان و جوی در برود بی سپر از کوچه ها می کُشد از پیرزن و پیرمرد رفع کند تا خطر از کوچه ها می زند و می کند و می برد آجر و سیمان و در از کوچه ها می گذرند اهل محل روز و شب از خطر او دمر از کوچه ها می شکند مثل یکی گاو نر کلّه و پا، دست و سر از کوچه ها صص 3-4 کوچه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شعر عشق Everything for a medical student reyhane دبستان akhbar tecnolozhy9 بلیط چارتر مشهد تهران قند تلخ ، ديابت پرتال تفریحی نيم نايس