به مامانش شکایت کرد مردی "که در دستِ زنم مرغی اسیرم در این مدّت مرا از بس چزانده دگر بیچاره ام کردست و پیرم نباشم پیشِ او هم سنگِ موشی اگرچه پیشِ خود شیری دلیرم همه شام و ناهارم زهرماراست دگر از زندگی کردست سیرم چنان گردیده این ظالم سوارم که در زیرش الاغی سربه زیرم" چو مامانش شنید این آه و زاری از او پرسید:"فرزندِ فقیرم، تو آیا دوست داری او بمیرد برایِ تو زنی دیگر بگیرم"؟ بگفتا:" نه که می ترسم به والله خودم از شادی مرگش بمیرم"!! صفحه 1 مامانش ,مامانش شکایت منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود نوحه و مداحی چگونه بهترین خرید خونگی را داشته باشیم؟ باشگاه برنامه نویسان جوان اولین باشگاه برنامه نویسی در ایران shidorkala.com دانلود کلیپ جدید پانیذ موزیک brooksjsxs2 zuhause بوته دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.